|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
5 نتیجه برای اصغری
سارا مطلبی نیا، امید سفالیان، علی اصغری، علی رسولزاده، بهرام فتحی، دوره 6، شماره 1 - ( 6-1398 )
چکیده
در تحقیق حاضر، بهمنظور ارزیابی شاخصهای تحمل به خشکی در ارقام کلزا و ارتباط آنها با نشانگرهای ISSR، 12 ژنوتیپ با استفاده از آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 سطح آبیاری (شاهد و آبیاری بعد از تخلیه 60 و 85 درصد رطوبت) در گلخانهی دانشگاه محقق اردبیلی مورد بررسی قرار گرفتند. ارزیابی ژنوتیپها از نظر تحمل به خشکی توسط شاخصهای کمی شامل میانگین حسابی (MP)، میانگین هندسی (GMP)، حساسیت به تنش (SSI)، تحمل به تنش (STI) و شاخص تحمل (TOL) صورت گرفت. تجزیه واریانس در هر پنج شاخص محاسبه شده مورد بررسی بر اساس طرح کاملاً تصادفی در دو سطح تنش، بین ارقام اختلاف معنیدار مشاهده شد. با توجه به نتایج مقایسه میانگین در هر دو سطح تنش، رقم SLMO46 با داشتن بیشترین مقدار شاخصهای MP و STI و میزان پایین TOL بهعنوان مقاومترین و رقم کارون با داشتن بیشترین مقدار شاخص SSI، حساسترین رقم شناخته شد. با توجه به نتایج بهدست آمده از تجزیه به عاملها نیز در سطح اول ژنوتیپ ساریگل 32 و تا حدودی ژنوتیپ کارون و در سطح دوم رقم طلایه و تا حدودی رقم ساریگل 32 بهعنوان ژنوتیپهای حساس و در هر دو سطح ژنوتیپ SLMO46 مقاوم به تنش شناخته شدند. همبستگی فنوتیپی عملکرد دانه در شرایط تنش و بدون تنش خشکی در دو سطح با 5 شاخص بررسی گردید. در شرایط تنش اول عملکرد دانه با شاخصهای بهرهوری متوسط، میانگین هندسی بهرهوری و شاخص تحمل تنش همبستگی مثبت و معنیدار نشان داد. در شرایط تنش دوم نیز شرایط مانند تنش اول بود با این تفاوت که همبستگی معنیداری بین شاخصهای تحمل و تحمل خشکی به دست نیامد. تجزیه همبستگی کانونیک در رابطه با شاخصهای خشکی و نشانگرهای مولکولی در پنج نشانگر (5، 9، 11، 14 و 19) که دارای بیشترین درصد چندشکلی بودند با استفاده از ضرایب تابع اول انجام شد. از تکنیک ISSR-PCR برای شناسایی برخی از نشانگرهای مولکولی مرتبط با شاخصهای تحمل خشکی استفاده شد. در مجموع از 18 آغازگر ISSR استفاده گردید که 106 نوار واضح و قابل امتیازدهی تولید کردند و از این میان 60 نوار (168/53 درصد) چندشکل بودند. در نهایت با توجه به نتایج بهدست آمده، از نشانگرهای مذکور میتوان در برنامههای پرورش کلزا در جهت تحمل خشکسالی استفاده کرد.
مهرنوش رافعی، محمد رضا عامریان، بهزاد سرخی، پرویز حیدری، حمیدرضا اصغری، دوره 6، شماره 2 - ( 12-1398 )
چکیده
بهمنظور بررسی اثر محلولپاشی غلظتهای مختلف اپیبراسینولید بر عملکرد دانهای، کاتالاز، محتوای کلروفیل کل، پایداری غشاء سلولی گندم و بررسی بیان برخی از ژنهای مسیر سیگنالینگ براسینواستروئیدها (BES1 و BRI1) تحت تنش خشکی انتهای فصل، آزمایشی بهصورت کرتهای دو بار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کاملاً تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج در سال زارعی 98 به اجرا درآمد. عامل اصلی در دو سطح (آبیاری کامل و قطع آبیاری از مرحله 50 درصد گلدهی تا پایان فصل زراعی)، عامل فرعی در چهار سطح (محلولپاشی اپیبراسینولید در 0، 0.25، 0.625 و 1 میلیگرم در لیتر) و عامل فرعی فرعی شامل هفت ژنوتیپ گندم (مهرگان، پارسی و ژنوتیپهای ناشناخته با کدهای 2853، 3506، 3737، 4056 و 4228) بود. نمونهبرداری سی روز پس از اعمال تنش خشکی از برگ پرچم (مرحله زادوکس89) صورت گرفت. نتایج نشان داد که تنش خشکی موجب کاهش پایداری غشاء سلولی، محتوای کلروفیل کل، عملکرد و همچنین افزایش کاتالاز در همه ژنوتیپها میشود. ژنوتیپ 4228 بر اساس میزان عملکرد دانه، پایداری غشاء سلولی، محتوای کلروفیل و کاتالاز تحت تنش خشکی، متحملترین ژنوتیپ گندم در بین ارقام مورد مطالعه بود. همچنین، نتایج نشان داد که کاربرد اپیبراسینولید از طریق افزایش صفات مذکور موجب کاهش اثرات مخرب تنش خشکی در گندم شده که نتیجه آن افزایش عملکرد دانهای بیشتر تحت تنش خشکی است. با افزایش غلظت اپیبراسینولید، میزان عملکرد دانه نیز افزایش یافت. بررسی الگوی بیان ژن 1TaBES و TaBRI1 با استفاده از روش Real-time PCR نشان داد که اگرچه کاربرد هورمون براسینواستروئید موجب افزایش تحمل به تنش خشکی در گندم میشود اما مسیر سیگنالینگ آن متفاوت از مسیر سیگنالینگ شناخته شده BRI1 است
سید مهران علوی مهریان، ناصر زارع، اسد معصومی اصل، پریسا شیخ زاده، رسول اصغری، دوره 7، شماره 1 - ( 6-1399 )
چکیده
چویل (Boiss (Schlecht) Ferulago angulata) از گیاهان دارویی با ارزش و بومی ایران است که غنی از ترکیبات ترپنی بوده و به لحاظ داشتن خواص ضد میکروبی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این تحقیق، تأثیر غلظتهای مختلف سالیسیلیک اسید و عصاره مخمر در کشتهای سوسپانسیون سلولی چویل بر الگوی بیان ژنهای درگیر در مسیر بیوسنتز ترپنها (HMGR و GPPS) برای اولین بار مورد بررسی قرار گرفت. کشت سوسپانسیون سلولی چویل با استفاده از کالوسهای حاصل از ریزنمونه برگ انجام شد و محرکهای اسید سالیسیلیک و عصاره مخمر (با غلظتهای 50، 100 و 150 میلیگرم بر لیتر) در مرحله رشد فعال سوسپانسیون به محیط کشت اضافه گردید و 24، 48 و 72 ساعت پس از تیمار، نمونه سلولی تهیه گردید. از کشتهای سلولی بدون اعمال تیمار محرک بهعنوان شاهد استفاده شد. بررسی الگوی بیانی ژنهای HMGR و GPPS با استفاده از Real-time PCR نشان داد که بیان هر دو ژن بهطور معنیداری تحت تأثیر نوع و غلظت محرک و مدتزمان پس از تیمار قرار گرفت. بیان نسبی ژنهای HMGR و GPPS با تیمار محرکهای مورد بررسی نسبت به شاهد افزایش یافت، ولی افزایش میزان بیان نسبی این ژنها در تیمار سالیسیلیک اسید بهطور معنیداری بیشتر از تیمار عصاره مخمر بود. بیشترین بیان نسبی ژنهای GPPS و HMGR مربوط به تیمار سالیسیلیک اسید با غلظت 100 میلیگرم بر لیتر و 24 ساعت پس از تیمار بود. با این حال، بیشترین بیان نسبی این ژنها در زمانهای 24 و 72 ساعت پس از تیمار 150 میلیگرم بر لیتر عصاره مخمر مشاهده شد. نتایج این مطالعه میتواند در زمینه مهندسی متابولیت گیاه چویل مورد بهرهگیری و استفاده قرار گیرد.
علیرضا اصغری میرک، سید سیامک علوی کیا، سیدابوالقاسم محمدی، دوره 9، شماره 1 - ( 6-1401 )
چکیده
بنگدانه به واسطه آلکالوئیدهای هیوسیامین و اسکوپولامین از ارزش دارویی بالایی برخوردار است. بهبود کیفیت و کمیت آلکالوئیدهای بنگدانه با استفاده از روش های بهنژادی پیشرفته، مستلزم ارزیابی تنوع این گیاه است. تنوع ژنتیکی این گیاه با استفاده از نشانگرهای مورفولوژیکی، بیوشیمیایی و مولکولی در مطالعات متعددی بررسی شده و برتری نشانگرهای مولکولی نسبت به سایر نشانگرها به اثبات رسیده است. بههمین منظور، در سال 1398 تنوع ژنتیکی 96 ژنوتیپ بنگدانه جمع آوری شده از رویشگاه های شمال غرب کشور، با استفاده از نشانگرهای مولکولی IRAP وREMAP مورد بررسی قرار گرفت. برای نشانگرهای IRAP از 36 ترکیب ممکن حاصل از هشت آغازگرLTR ، هفت ترکیب تکثیر مناسب و قابل امتیازدهی داشتند. در نشانگر REMAP از ترکیب 11 آغازگر ISSR با هشت آغازگر LTR استفاده شد که از 88 ترکیب ممکن، 12 ترکیب قابل امتیازدهی بودند. متوسط میزان اطلاعات چندشکلی برای نشانگرهای IRAP و REMAP به ترتیب 0.30 و 0.32 و میانگین شاخص نشانگر برای این دو نشانگر برابر 2.59 و 2.47 برآورد شد. بر اساس این معیارها، نشانگر REMAP در برآورد تنوع ژنتیکی بنگ دانه کاراتر از IRAP بود. در تجزیه واریانس مولکولی با استفاده از این نشانگرها، تنوع درون جمعیتی بیشتر از بین جمعیتی برآورد شد که نشان از تنوع بالای این توده ها در شمال غرب ایران می دهد. تجزیه خوشهای بر اساس نشانگر IRAP نتوانست گونهها و توده ها را از یکدیگر تفکیک نماید ولی بر اساس نشانگر REMAP، گونههای H.pusillus و H.reticulatus تا حد بالایی از هم تفکیک شدند. حصول شاخص شانون بالا در این پژوهش، نشان داد که نشانگرهای رتروترانسپوزونی IRAP و REMAP با درج بالای خود در ژنوم توده های بنگ دانه، تنوع ژنتیکی بالایی را در درون توده های بنگدانه القاء نموده اند.
مژگان شیرین پور، احسان عطازاده، احمد بایبوردی، سعید اهری زاد، علی اصغری، اشکبوس امینی، دوره 10، شماره 1 - ( 6-1402 )
چکیده
با توجه به اهمیت تولید ذرت و تأثیر تنش کمآبی در کاهش عملکرد این محصول، برآورد اجزای ژنتیکی و وراثتپذیری صفات برای تعیین روش بهنژادی تحت تنش کمآبی امری ضروری در برنامههای بهنژادی میباشد. نسلهای حاصل از تلاقی دو لاین اینبرد ذرت شامل B73 (لاین مادری) و MO17 (لاین پدری)، SC704 (F1) و نیز نسلهای F2، BC1،BC2 و F3 بهمنظور برآورد اثرات ژنی و وراثتپذیری صفات عملکرد، اجزای عملکرد و مورفولوژیکی مطالعه شدند. هفت نسل ذرت با استفاده از روش تجزیه میانگین نسلها تحت شرایط آبیاری کامل، تنش متوسط و شدید کمآبی مورد ارزیابی قرار گرفتند. آزمایش در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 20 تکرار در هر واحد آزمایشی طی دو سال زراعی 99-1398 در ایستگاه تحقیقاتی کشاورزی دانشگاه تبریز انجام گرفت. نتایج تجزیه واریانس مرکب دو سال و مقایسات میانگین تحت سه رژیم آبیاری مختلف نشان داد که تنش کمآبی باعث کاهش معنیدار تمامی صفات مورد مطالعه (بهجز نسبت ریشه به ساقه) شد. نتایج تجزیه میانگین نسلها سهم بالای اثرات ژنی غیرافزایشی را در کنترل ژنتیکی صفات عملکرد دانه، قطر بلال، تعداد ردیف دانه، وزن بلال (در شرایط آبیاری کامل)، وزن صددانه، ارتفاع بوته، وزنتر اندام هوایی، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت نشان داد. با توجه به این نتایج گزینش در نسلهای تفرق پیشرفته و روش اصلاحی مبتنیبر هیبریداسیون میتواند جهت بهبود این صفات مؤثر واقع شود. همچنین، سهم بارز اثرات ژنی افزایشی در کنترل توارث صفات طول بلال، وزن بلال (در هر دو شرایط تنش) و نسبت ریشه به ساقه بیانگر این است که برای اصلاح این صفات و بهرهگیری از واریانس افزایشی، گزینش در نسلهای در حال تفرق اولیه و والدین اینبرد میتواند مؤثر باشد. هیبرید SC704 و اینبرد MO17 در مقایسه با اینبرد B73، کمترین درصد تغییر را در شرایط تنش کمآبی نشان دادند که بیانگر پتانسیل عملکرد بالا و پایداری آنها در شرایط تنش بود.
|
|
|
|
|
|